پسری آمد تا آب را برطرف کند و یک معشوقه زیبا در را برای او باز کرد. وقتی تنظیم کرد ، وارد اتاق شد و شروع به استمناء کرد. آن مرد که تعمیر را تمام کرده بود ، در اتاق بعدی معشوقه ای پیدا کرد و بیدمشک او را پوشاند. او با جسارت پیشنهاد کرد به جای پرداخت با آن ، الاغ عكس كون كردن محکم خود را بکشید. رجینا آنقدر از چنین اربابی خوشحال بود که بدون هیچ تردیدی الاغ خود را به او داد و سپس با خوشحالی هرچه به او داد را فرو برد.