زن جوان تصمیم گرفت در چنین روزی گرم در استخر شنا کند. هیچ چیز او را ناراحت و پرت نکرد ، بنابراین او اجازه داد تا اوج خود عکس کس کون خفن را در زیر آفتاب قرار دهد. درب بعدی ماچو این همه را دید و تصمیم گرفت تا او را از خواب ببیند تا او را ببیند. زن متوجه او می شود ، و او لباس شنا را می گیرد تا بتواند به هیچ جا نرود. در عوض ، باج خواهی به مرد فقیر شغل پا در حصار می دهد. او اعتراف می کند که زن نمی تواند به هر جایی برود.