زن زیبا قابیل کلین در شب خسته شدم ، و در خانه در انتظار همسر خود در لباس شب بود. او از ورود شوهرش که یک توله سگ به او داده بود بسیار خوشحال شد. آن مرد آنقدر با مراقبت از زن جابجا می شود که با اراده خود را عكس كير وكوس به او می دهد ، از پاها جلوگیری می کند و بیدمشک می کند ، پس از سوار شدن بر روی خروس ، او دوست دختر خود را راضی می کند.