پسر خسته با سردرد به خانه برگشت ، چشمان خود را عكس كوس و كون بست و تصمیم گرفت چرت بخورد. و دوست دخترش مولی جین با بازی دوستانه تنظیم شد و خواستار رابطه جنسی شد. لباسش را درآورد و سوار بر اسب شد و سوار بر دوست پسرش شد. محبت او به پسر قدرت بخشید ، او مولی جان را بوسید و با خوشحالی به چهره او پایان داد.