بابا برای چیزی در یک شرکت با شرکت خود نشسته بود ، اما او وسواس داشت که مجبور به رفتن به توالت شود. در آنجا ، در پشت دیوار ، مرغ به مکالمه تلفنی گوش داده و شروع به نگاه کردن به او کرد. خوب ، پس بدون مراسم ، خروس بزرگی را در آن سوراخ در دیوار بیرون کشیدند. و برای مراسم شلخته استفاده نمی شود. او از دیدن اندازه پیستون به جای وضعیت ناخوشایند متعجب شد. او با اشتیاق شروع به جذب کل چیزهای غریبه کرد. ممکن نبود که این پسر او باشد ، یک دوربین نظارتی در توالت عکس های سکسی کوس وکون وجود داشت ، اما آن دختر اصلاً اهمیتی نمی داد!