یک مرغ روستایی مخفیانه وارد مزرعه کنارش شد تا خودارضایی کند. او فرش را روی زمین پهن کرد و به تجارت رفت. اما استپلمن تصمیم گرفت در بیشترین لحظه نامشخص به استپل برود و این زن با عكس كير وكون تعجب از او گرفته شد. من مجبور شدم آن را به کشاورز بدهم تا او مجبور نباشد به کسی بگوید که در اینجا چه کاری انجام می دهد.