وقتی دوست پسرش با دوربین آمد ، آبلیا در حال شستن ظرف ها بود. رو به او کرد و سینه های خود را از زیر کرست نشان داد. پس عكس كير كون از فشار آوردن روی مبل ، او خروس خود را در دهانش گرفت ، طناب را به یک دیلو بست ، و از دهان عوضی او و او را التماس کرد و به درون بیدمشک نفوذ کرد.