یکی از بستگان برای دیدن پسر طاس آمد و او تصمیم گرفت که در عكس كير كس باران از او جاسوسی کند. او او را سوزاند و گرچه زن در همان نزدیکی خواب بود ، شبها در اتاق خواب او را خزید تا یک خروس را مک کند. آنها مدتی موفق شدند ، اما فریادهای دخترک بلندتر شد و این زوج تصمیم گرفتند به اتاق نشیمن بروند.