هارمونی بلوند بعد از کالج به خانه برمی گشت و آنقدر هیجان زده بود که وقت نداشت برای بالا رفتن از پله ها در آپارتمانش. هیچ کس در همان نزدیکی نبود و او تصمیم گرفت تا نیازهای خود را در محل برآورده کند. او روی پله ها نشست ، فضای هیجان را باز نکرد و شروع به استمناء کرد. ظرف پانزده دقیقه به سرعت تمام شد ، لباس پوشید و لباس زیر را که در عكس كير وكون پله ها بود فراموش کرد.