سیندی امید ، تاجر ، تنها در مطب ، توسط پاهای باریک و سینه های الاستیک داف های کون گنده او دور شد. لباس های او به سرعت بدن کودک را رها کرد و تنها خنکی مرواریدها را به جا گذاشت. زن سر سفره خودش را راضی کرد و پس از آن دیلدی را برداشت که او را به اوج خشونت آمیز رساند.