ما اخیراً مهمانی شرکتی سال نو برگزار کردیم. همه از جمله رئیس من در سطل آشغال مست بودند. یک برنامه تجاری موذی در ذهن من رسیده است. من او را به خانه ام آوردم. بابا از مسمومیت روی پاهای خود ایستاد ، اما حتی در دست من بود. عضوی را بیرون آوردم و به او مکیدم. او دوربین را برداشت و گفت که او به لنز نگاه می کند. من هنوز او را لعنتی کردم و عكس سكسي كس در دهانم تمام کردم. اکنون با این فیلم وی را باج خواهی کردم. من حقوق بالاتری دارم و جایگاه بهتری هم دارم و به طور کلی زندگی یک موفقیت بود.