تینا ماری در حال تمیز کردن اتاق خود بود و به لباس فرم قدیمی مدرسه خود کوبید. او تصمیم گرفت آن را امتحان کند ، با دشواری ، اما هنوز قدم به درون گذاشت. درست است ، دامن عكس كون وكس کوچک بود و حتی ترسوها را هم نمی پوشاند ، بیدمشک از زمین افتاد. با پوشیدن لباس ، تینا ماری کیرمصنوعی قدیمی خود را پیدا کرد ، که او در جوانی طلوع خود را از او سحر می کرد و بعد از کلاس به خانه می آمد. تینا ماری تصمیم گرفت آخرین جذام را به یاد بیاورد ، مانند گذشته خودارضایی در دوربین.